شامگاهان بر روی دریای روزمرگیها سوار بر قایق احساس میشوم: گویی فرشتگان دور و برم پرسه میزنند، همه چیز زیبا و پاک است، رویاهایم رنگ حقیقت میگیرند، از سردی و سختی و هیاهو خبری نیست، سکوت آبی شهر، آرامش گمشده روز را برایم به ارمغان میاوررد... و من فارغ از غمهای زمینی، بال و پر میزنم، به ستارگان و آسمان نزدیکتر میشوم و لحظه به لحظه حجم خلوت اطرافم خردتر و عشق قلب شکسته ام کلان تر میگردد...افسوس که زندگی داستانی غیر از این دارد... به سراغ من اگر میایید نرم و آهسته بیــــایید مبـــادا که ترک بردارد چینی نازک تنهایی من
نوشته شده در جمعه 91/11/13ساعت
10:32 صبح توسط ahmadreza khosh zat نظرات ( ) |
Design By : Pars Skin |